فاطمه افشاری

🧠 همواره برای کشف حقایق و چرایی زندگی به راهنمایی شما دوستان منتقدم نیازمندم...

فاطمه افشاری

🧠 همواره برای کشف حقایق و چرایی زندگی به راهنمایی شما دوستان منتقدم نیازمندم...

نوشته های کوتاه فاطمه افشاری

پیام های کوتاه
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

از طَرَب تا طَلَب (چند بندی با رنگ جهانگیرخان قشفایی)

دوشنبه, ۱۶ فروردين ۱۴۰۰، ۰۷:۲۱ ب.ظ | فاطمه افشاری | ۰ نظر

شاید هرکدام از ما وقتی پا در راهی گذاشتیم با تعصب بسیار بر درستی راهی که طی کرده ایم پافشاری کنیم و هرگز اجازه اقرار به غلط بودن راهی که طی کرده ایم را به فکر خود نیز ندهیم چه رسد به اینکه مسیر خود را تغییر داده و مسیری جدید و ناشناخته را آغاز کنیم. اما در طول تاریخ مردان و زنانی مشاهده شده اند که با جرات و درایت پس از گذر سالها راه خود را اصلاح کرده و پا در مسیری گذاشته اند که نام خود را جاودان کرده اند و تاثیرات فراوانی بر آیندگان خود گذاشته اند. حکیم جهانگیرخان قشقایی یکی از این چهره های ماندگار است که زندگی بسیار جالب و شگفت آوری داشته است.

حکیم جهانگیر خان قشقایی که در کلاس درس اساتیدی چون آقا محمد رضا قمشه‌ای، حاج حسینعلی تویسرکانی،  حاج شیخ محمدباقر نجفی، ملاحیدر صباغ لنجانی، میرزا محمدحسن نجفی، ملا اسماعیل اصفهانی و میرزا عبدالجواد حکیم خراسانی حاضر شده بود و شاگردانی چون حاج آقا رحیم ارباب، ملا محمد جواد آدینه ای ، میرزا محمود بن رضا، آقا ضیاء الدین اراکی عراقی، عبدالله اشراق، آقا ابوالحسن اصفهانی، سید حسین بروجردی، ملا محمد جواد صافی گلپایگانی، شهید سید حسن مدرس و... را در کلاس درس خود پروراندو یار غار آخوند کاشی بود از ایل قشقایی، طایفه دره شوری، تیره جانبازلو و از ساکنین وردشت سمیرم بوده است.

وی در نوازندگی به استادی رسیده بود و تا چهل سالگی در کنار دامداری به نوازندگی تار میپرداخت. در یکی از تابستانهایی که به ییلاق آمده بود برای فروش محصولات دامی و خرید نیازمندیهایشان به اصفهان آمده بود و قصد تعمیر تار خود را داشت که خراب شده بود. وی با همای شیرازی برخورد میکند و از استاد آدرس تار ساز را میپرسد که استاد آدرس تارساز معروف مقیم جلفا یعنی یحیی ارمنی را به وی میدهد اما در ادامه جمله ای میفرماید که روح آماده ی وی را متحول میکند. همای شیرازی به وی که بارقه هایی از هوش و استعداد داشت میگوید تو در پی تعمیر تاری و من جایی را سراغ دارم که انسان را تعمیر میکنند. جهانگیر مشتاق میشود که آدرس این مکان را بداند و خواهان چنین محیطی میشود که خیر دنیا و آخرت را برایش به ارمغان بیاورد. استاد وی را به مدرسه صدر میفرستد و در وی تاثیر به سزایی میگذارد.

رتبه ی حکیم به جایی رسید که یکی از بزرگان و حکما و مدرسین شهر اصفهان شد که کلاس درسش از شهرت خاصی برخوردار بود.

گفته میشود ایشان یک کتاب شرح نهج البلاغه داشته اما متاسفانه اثری از این کتاب تاکنون یافت نشده است.

بعد از ملاصدرا دو مکتب فلسفی در اصفهان تشکیل شد که یکی موافقین این مکتب بودند که دو استاد معروف این مکتب که با عنوان آخوند و خان معروف بودند یکی حکیم جهانگیر خان قشقایی و دیگری یار دیرین او یعنی آخوند ملا محمد کاشانی بود.

وی در فلسفه شاگرد مرحوم آقا محمد رضا قمشه ای بود که با واسطه شاگرد ملاعلی نوری مدرس مشهور حکمت در مکتب فلسفی اصفهان بود و از این طریق تفکرات فلسفی وی بارور شده بود.

شهید مطهری در مورد خان در جلد دوم کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران صفحه 223 میگوید: مرحوم خان علاوه بر مقام علمی و فلسفی در متانت و وقار و انضباط اخلاقی و تقوا نمونه بود، تا آخر عمر در همان لباس عادی اولی خود باقی بوده و فوق العاده مورد ارادت شاگردان و آشنایان بوده است.

همچنین استاد جلال الدین همایی در دو رساله ی همایی صفحه 18 مینویسد: مرحوم خان به قول شاگردان و اصحاب فهمیده ی برگزیده اش مصداق انسان کامل بود. وفور عقل و درایت و فضیلت حسن اخلاق و مقام قدس و نزاهتت و تقوا و دیانت او مسلم جمیع طبقات بود.

  • فاطمه افشاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.