علوم عقلی یکی از علوم پرطرفدار جهان است که در کشور ما نیز طرفداران خاص خود را دارد. علاقمندان به این دنیای ژرف و گسترده برای پیگیری و یادگیری این علوم راههای مختلفی پیش رو دارند که یکی از این راهها تحصیلات در یکی از شاخههای این علوم در حوزه یا دانشگاه است.
در این نوشته قصد در بررسی یکی از کاستیهای موجود در تحصیلات آکادمیک این حوزه در کشور ایران را داریم. با توجه به این مسئله که اصلِ یادگیریِ پایهایِ دانشجویان، صرف نظر از مطالعات متفرقه آنها، در مقطع کارشناسی است و دانشجویان در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری بیشتر به پژوهش مشغول میشوند و تمام سه ترم آموزشی آنها صرف یادگیری تخصصیتر آموختههای پیشین است، ما نیز در این نوشته صرفا به بررسی پایه ایِ کاستی موجود میپردازیم، چرا که گفتهاند:
چون گذارد خشت اول بر زمین معمار کج |
گر رساند بر فلک، باشد همان دیوار کج!1 |
دانشجویانی که از ابتدای تحصیلات آکادمیک خود، براساس علاقه شخصی، فلسفه را به عنوان رشته دانشگاهی خود انتخاب میکنند در مقطع کارشناسی دو مسیر پیش رو خواهند داشت، یکی فلسفه و حکمت اسلامی و دیگری فلسفه (با تکیه بیشتر به فلسفه غرب)2. علاقمندان به فلسفه اسلامی بر اساس مصوبه بهمن 95 در مقطع کارشناسی پیوسته تا پایان مقطع کارشناسی خود 135 واحد شامل 20 واحد دروس عمومی، 38 واحد دروس پایه، 77 واحد دروس تخصصی (الزامی و اختیاری) و علاقمندان به فلسفه غرب طبق مصوبه بهمن 96 در مقطع کارشناسی پیوسته تا پایان این مقطع 140 واحد شامل 22 واحد دروس عمومی، 26 واحد دروس پایه و 92 واحد دروس تخصصی (الزامی و اختیاری) را خواهند گذراند.
از خاصیتهای ناگریز علوم عقلی بر عمده رهپویان این حوزه میتوان به تاثیرات عمیق آن بر ذهن و اندیشه اشاره کرد که خواهناخواه:
در آبهای گمشده دروازه ای شگرف |
آغوش میگشاید و ما غرق میشویم3 |
عمدهعلاقمندان به حوزه علوم عقلی پس از مطالعات فراوان و شکوفا شدن اندیشه خود کم کم به این فکر میافتند که:
نامی از خویش در جهان بگذار |
زندگانی برای مردن نیست!4 |
آن زمان است که تازه قلم در دست میگیرند تا تراوشات فکری و ثمره آموختههای خویش را بر کاغذی منقوش کنند تا مبادا عالم بیعملی باشند شبیه به زنبوری بیعسل! اما حتی با بهترین ذوق و استعداد نویسندگی چون هیچ آموزشی مبنی بر شیوههای صحیح نوشتن ندیدهاند بهترین نوشتههای آنها -در بهترین حالت اگر کپی برداری از دیگران نباشد- نوشتههاییست مریخی که گاهی برخی جملات غریضی خوب است و در مقابل بیشتر جملات پر از ایراد و نیازمند ویراستار. و در منصفانهترین حالت خود معترفند که ذهنشان پر از حرف و دستانشان بسته است و ناراحت از اینکه چرا هیچ از نوشتن نمیدانند:
در دهان اهل دانش فرقه غز خاک ریخت |
وای خاکم بر دهان بر ما از آن بدتر گذشت5 |
این کوتاهی آموزشی صرفا در سرفصل دروس تازه نوشته شده شورای عالی برنامه ریزی آموزشی نیست و در تمام سرفصلهای مصوب و منسوخ شده پیشین هم دیده میشود. هرچند برنامهریزیهای جدیدتر حاکی از آن است که هرچند آموزشها به سمت کاربردیتر شدن و تخصصیتر شدن پیش رفته و با اینکه نوشتن یکی از مهمترین ثمرههاییست که نه تنها در حوزه علوم عقلی که در تمام حوزه علوم انسانی باید شاهدش باشیم! اما به نظر میرسد این ضعف نه تنها دیده نشده که شاید برای تحلیلگرانِ نیازِ آموزشیِ دانشجویان فلسفه، جایی از اهمیت هم نداشته است!!!
در نهایت من فکر میکنم خوبتر آن است که در برنامهریزی آموزشی چه برای دانشجویان فلسفه که در مقاطع بالاتر خواه ناخواه ناگریز از دست برقلم شدن هستند و چه برای آن دسته از دانشجویانی که به مقطع کارشناسی بسنده میکنند، بعد از دریافت اطلاعات و یادگیری درست اندیشیدن، ثمره تلاش چهار ساله خود را با تراوشات علمی خود به نمایش درآورند؛ این امر مستلزم آن است که چند واحدی آیین نگارش و همچنین فلسفی و دقیق نوشتن، میان تمام این واحدهای مختلف و بعضا بیاستفاده تبیین شود تا حاصل چهار سال از بهترین لحظات عمر دانشجویان فلسفه بیثمر نماند!
فرق دارد دل من با دل تو عالمشان |
در دهانم پر حرف است نمیگویمشان |
به خودم سیلی سرخی زدم و دم نزدم |
آن زمان که همه فریاد زدند از غمشان6 |
_______________________________________