فاطمه افشاری

🧠 همواره برای کشف حقایق و چرایی زندگی به راهنمایی شما دوستان منتقدم نیازمندم...

فاطمه افشاری

🧠 همواره برای کشف حقایق و چرایی زندگی به راهنمایی شما دوستان منتقدم نیازمندم...

نوشته های کوتاه فاطمه افشاری

پیام های کوتاه
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۴ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

فراموشی!

سه شنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۸، ۰۳:۲۶ ب.ظ | فاطمه افشاری | ۰ نظر

من فراموش شدم
هیچ خریداری نیست
نه دلی هست نه دلدار
هواداری نیست
ساکن کوچه ی عشقیم ولی نیست صدا
آه ای خالق خوبی! چرا یاری نیست؟
گفته بودم که دلم پیش کسی...
نه! هیچ، هیچ!
مرده ام من؟
خاک سرد است؟
چرا زاری نیست؟
آی ای ساکن آن کوچه ی متروکه ی ما...
پس کجایی که دلم را چو تو دلداری نیست؟
هیچ میخوانی تو ای شاهد نومیدی من
شعر زخمی شده ام را که سپهداری نیست؟
خسته ام
زار شدم
دور مشو
حرف بزن...
بس کن اینبار بیا
تا دل و جانم بدهم
تا نگویم که دگر هیچ خریداری نیست!


شعر: فاطمه افشاری

استاد انتسیکلپدیست

پنجشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۸، ۱۲:۰۰ ق.ظ | فاطمه افشاری | ۰ نظر

پارسال همین موقع ها سالگرد تولد یکی از مریدانمان بود به نام استیون هاوکینگ همان سلطان سیاه‌چاله ها که همین چند وقت پیش بازگشتش به سوی سیاه‌چاله‌ها بود و اگر به دیار باقی هجوم نمی‌برد (البته هلش دادند) الآن ۷۷ ساله می‌شد و می‌توانست یک عالمه کلاس بگذارد که عدد سنمان جفت شده است و‌ وقت عشق و عاشقیست اما مرگ امانش نداد و مُرد!!! این مرید بیچاره‌ی ما چند روز قبل از مرگش نشست گوشه‌ای و برای خودش پایان جهان را در آخرین مقاله اش پیش‌بینی کرد و رفت اما خودش نماند ببیند پایان جهان چیست و کجاست! اینها را نمی‌گوییم که فردا در شبکه‌های اجتماعیتان هشتگ بزنید چون استاد فخر مریدان بی‌چون و چرایش را بر ما می‌فروشد و این حرفا پس #نه_به_فخرفروشی و #نه_به_مریدان_محقق_استاد
اینها مقدمه ایست تا اصل حرفمان را بزنیم پس شعور داشته باشید و کمی صبر کنید.
امروز هم که سالروز تولد یکی از آن فیلسوف‌های دست دوم... نه ببخشید جنس دوم (به قول خودش) هست که نامش سیمون لوسی ارنستین ماری برتراند دوبووار بود که ما او را سیمی جان صدا میزدیم یک عالمه هم ذوق می‌کرد که استاد ما را صمیمانه صدا میزند. به او آموخته بودیم استنباط ‌کند که یک انسان زن زاده نمی‌شود، بلکه تبدیل به زن می‌شود، زیرا دختران را از همان روز اول تولدشان آنگونه تربیت می‌کنند می‌رود پی کارش... از شما چه پنهان که از عملکردش تا حدودی راضی بودیم و جزو مریدان باحالمان به حساب می‌آمد... هرچند از مانیفست بازی‌اش اصلا خوشمان نمی‌آمد و میگفتیم بی‌خیال کودکان خیلی گوگولی هستند... بگذریم...
خلاصه اینکه در این ماه پر برکت خیلی از مریدان سینه چاک و لایق ما متولد شدند مثل ابوریحان بیرونی که حقیقتا درون قلب ما جا داشت، جلال‌الدین همایی، ژاندارک(همان زن بیچاره که بدبختش کردند) آلبرت شوایتزر (پزشک و فیلسوف فرانسوی)، یوهان کپلر (ستاره شناس آلمانی)، ایزاک نیوتن و اینها... حتی جالب است بگوییم کشوری هست که همچنان نامش را نمیبریم ریا شود که چهار حکیم داشته همه از مریدان و شاگردان ما با نامهای فردوسی، ارد بزرگ، بزرگمهر و خیام نیشابوری که همه همین روزها متولد شده بودند... اما با این‌حال به هیچ کدام توجهی نشد و به خاطر اینکه امروز ولادت ماست یک هفته را به عشق ما که عشقی جهانیست هفته حکمت نامیدند... همین هفته‌ای که در آن هستیم را می‌گویم... اما ما میخواستیم ریا نشود گفتیم همین چهار تای آخری را بهانه کنید تا ما اینقدرها هم خار چشم حسودان نگردیم گناه دارند... یکی از مریدانمان گفت یا استاد! آنکه گناه دارد باید توبه کند نه اینکه برایش دل سوزاند! لایکش کردیم و گفتیم ولی بهتر است شهرت ما بیش از این نشود که جهانی در پی جذب ما برای کشور خودشان هستند که از علممان استفاده کنند ولی ما ترجیحمان به همین فروتنی و بی‌ریاییست! خلاصه که تولدمان را به خودمان و شما مریدان تبریک می‌گوییم و امیدواریم سالهای سال سایه‌مان روی سر تک تکتان باشد.


#энциклопэдист
 

جرأت ندارم...

سه شنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۸، ۰۲:۰۲ ق.ظ | فاطمه افشاری | ۰ نظر

شدیدا دوستش دارم ولی جرأت ندارم...
 فقط گریه ست آثارم ولی جرأت ندارم...

 

 سکوتی لعنتی بین من و او...
دهد هر باره آزارم ولی جرأت ندارم...

 

 دلم فرمان دهد: تو صحبتی کن!
بله! دل کرده اجبارم ولی جرأت ندارم...

 

 بگوای دل بگو که دوستش دا...
همین دل کرده احضارم ولی جرأت ندارم...

 

 دگر کارم به سمتی رفته کـِ ـمْروز
دگر سر، داده اخطارم ولی جرأت ندارم...

 

 خدایا سختتر از بی کسی چیست؟!
سکوتم... قلب اِدبارم... ولی جرأت ندارم...

 

دو جمله از سخنهایم بداند،
شود مجموع اشعارم ولی جرأت ندارم...

 

 سخن بی پرده و ساده بگویم
ببین! درجای اظهارم!!! ولی جرأت ندارم!!!

 

 

شعر: فاطمه افشاری

یلدا مبارک

يكشنبه, ۱ دی ۱۳۹۸، ۰۵:۱۷ ب.ظ | فاطمه افشاری | ۰ نظر

برای خیلیا یلدا قشنگه
پر از افسانه‌های رنگ‌رنگه

برای بعضیا پرشور و پرحال
سراسر خوشگلی مثل لُپِ‌چال

برای انجمن‌ها جشن و کاره
ولی اینم اصن غصه نداره

آخه دارم خبرهای فراوون
میگم حالا برای خوشگلاتون

دو هفته بعد یلدا امتحانه
کی خونده؟ هان؟ پریسا یا سمانه؟

تقی یا که نقی؟ شاید سیاوش
نخونده هیچ کسی؟ حتی پریوش؟

نشستین جشن گرفتین واسه‌ی چی؟
دارین حافظ میخونین واسه‌ی کی؟

بابا فردا اگه درسو نخونی
مث یارو یه جاهایی می‌مونی

ولی خب بی‌خیال امشب قشنگه
بگم اصلا براتون کی زرنگه؟

همون که امشبو میخنده، شاده
بهونه واسه‌ی خنده‌ش زیاده

ولی بعد از شب یلدا خدایی
تا وقت امتحانای فضایی

سوالای عجیب پشت مریخ
همونا که شدن رو مغز ما میخ

بشینید درستونو خوب بخونید
دمم گرم! قدر شعرامم بدونید!

۲۸ آذر ۹۶ 
ساعت ۱۹ و ۳۳ دقیقه

 

شعر: فاطمه افشاری