فاطمه افشاری

🧠 همواره برای کشف حقایق و چرایی زندگی به راهنمایی شما دوستان منتقدم نیازمندم...

فاطمه افشاری

🧠 همواره برای کشف حقایق و چرایی زندگی به راهنمایی شما دوستان منتقدم نیازمندم...

نوشته های کوتاه فاطمه افشاری

پیام های کوتاه
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۱۵ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

زندگی هست...

جمعه, ۲۹ آذر ۱۳۹۸، ۰۹:۲۸ ب.ظ | فاطمه افشاری | ۰ نظر

دو قدم شعر بگو
و کمی نثر بلند
همه از دم عاشق...
نرم کن آن غزلت
بعد فریاد بزن:
زندگی هست، تو هستی، هستم!
خنده کن از ته دل
شاد
پرنور
پر از خوشحالی
صبح خوبیست...
چرا آن نشویم
که خدا میخواهد...
عاشق و پراحساس...
پر ِاز شعر و جنون
من تو را میخواهم
تو مرا...؟
حس من میگوید
خسته ای نالانی
صبح زیبایی هست
پس چرا آن نشویم،
که خدا میخواهد؟؟؟

 

شعر: فاطمه افشاری

استاد انتسیکلپدیست

چهارشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۸، ۰۹:۲۱ ب.ظ | فاطمه افشاری | ۰ نظر

همینطور درحال نگارش کتب جدیدمان بودیم که یکی از مریدانمان با اضطراب فراوان وارد شد... گفت استاد چه کنم؟
گفتیم: ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﻪ ﺳﺎﮐﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ ﻫﻢ ﺍﻧﺪﺭﻭﯾﺪ ﻭ ﻫﻢ iOS ﺗﺎ ﺣﺪ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺩﺭ جد و آباد ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ی اصیل و مایه دار یکسان ﻫﺴﺘﻨﺪ. دیگر نگویم از کجا فهمیدم سوالش چیست که خودتان از دانش ما تاحدودی باخبرید. پس از آن گفتم iOS ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭘﺎﯾﻪ Mac OS X ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﮑﯿﻨﺘﺎﺵ ﺍﺻﺎﻟﺘﺎ ” ﻧﻮﻋﯽ BSD ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻋﺎﻣﻞ ﯾﻮﻧﯿﮑﺲ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ. همین که این را گفتم دودی از سرش بلند شد... آخر جنبه ی یادگیری ندارید نزد من نیایید دیگر.
کمی آب بر فرق سرش ریختیم و ادامه دادیم: ﺍﻧﺪﺭﻭﯾﺪ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻟﯿﻨﻮﮐﺲ ﻣﺸﺘﻖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺷﺒﺎﻫﺖﻫﺎﯾﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﯾﻮﻧﯿﮑﺲﻫﺎ ﺍﺳﺖ و همان لحظه بود که فیوز مریدمان پرید!
کمی که حالش بهتر شد پرسید ﭘﺲ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺍﯾﻦ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻋﺎﻣﻞﻫﺎ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺭﺍ ﻗﺒﻀﻪ روح ﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ؟ گفتیم بلی!
ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻋﺎﻣﻞ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﯿﺎﻧﺪﺍﺯﯾﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺳﻪ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺩﻗﺖ ﮐﻨﯿﻢ . ﺍﻭﻝ ﻫﺴﺘﻪ ﺳﯿﺴﺘﻢ، ﺩﻭﻡ ﭘﻮﺳﺘﻪ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻭ ﺳﻮﻡ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎ .
گفت مگر هلوست که این چیزها را داشته باشد؟ گفتیم فراتر از هلو... در حد شفتالوست! خوشمزه تر است!
ﻫﺴﺘﻪ iOS ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻭﯾﻦ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻋﺎﻣﻞ ﻣﮑﯿﻨﺘﺎﺵ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﺒﮏ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﻫﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪﺭﻭﯾﺪ ﻫﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﯿﻨﻮﮐﺲ ﮐﺮﻧﻞ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺧﺘﺼﺎﺻﯽ ﺳﺎﺯﯼ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. به همین سادگی! با هسته ی هلو اشتباه نگیر فرزندم! ﺍﻣﺎ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻋﺎﻣﻞ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽﺩﻫﺪ و برسر و کله هم میکوبند و چاقوکشی میکنند برای هم... همینها آبروی هرچه سیستم عامل است برده اند! ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻋﺎﻣﻞ ﺍﺑﺰﺍﺭﻫﺎﯼ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻫﺮ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻋﺎﻣﻠﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖﻫﺎﯼ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎ ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖﻫﺎﯼ ﮐﺎﺭﺑﺮ ﻭ ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ ﺳﺎﺯﯼ ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺳﺨﺖ ﺍﻓﺰﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ .
مریدمان سر کچل موبلندش را خاراند و پرسید ﺍﻣﺎ ﭼﺮﺍ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﺑﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻋﺎﻣﻞ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ بگذاریم همدیگر را نابود کنند بچسبیم به همان جاوای خودمان؟
گفتیم iOS ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﺍﻧﺪﺭﻭﯾﺪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﻮﻣﯽ Native ﺍﺟﺮﺍ ﻣﯽﮐﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺍﻧﺪﺭﻭﯾﺪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﻧﺮﻡ ﺍﻓﺰﺍﺭﯼ Framework ﺑﻪ ﺍﺟﺮﺍ ﺩﺭ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ تو یادت نمی آید اما ﺍﺟﺮﺍﯼ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﺟﺮﺍ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﻧﺮﻡ ﺍﻓﺰﺍﺭﯼ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻣﺼﺮﻑ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺳﺨﺖ ﺍﻓﺰﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﻣﯽﺑﺮﺩ . اصلا ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﻤﺮ ﺑﺎﻃﺮﯼ ﺍﻧﺪﺭﻭﯾﺪﻫﺎ ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺯ iOS ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺩﺭ ﺳﺨﺖ ﺍﻓﺰﺍﺭﯼ ﺿﻌﯿﻔﺘﺮ iOS ﺳﺮﻋﺖ ﻋﻤﻠﮑﺮﺩﯼ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽﺩﻫﺪ . ﺩﺭ ﻣﺠﻤﻮﻉ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺑﻬﯿﻨﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻋﺎﻣﻞ ﺩﺭ ﻣﺼﺮﻑ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﮔﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺳﺨﺖ ﺍﻓﺰﺍﺭﯼ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽﺭﺳﺪ iOS ﺑﺮﻧﺪﻩ ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ی استادت ﺍﺳﺖ.
ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎیشان. ﺷﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﻣﺪﺗﯽ ﻗﺒﻞ ﻣﯽﺷﺪ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ iOS ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺑﯽ ﺭﻗﯿﺐ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﭼﻨﯿﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎﯼ ﮐﺎﺭﺑﺮﺩﯼ Cross Platform ﺍﺭﺍﯾﻪ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ. ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺪﺭﻭﯾﺪ ﻭ ﻫﻢ iOS ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺮﺱﺍﻧﺪ حالا هی نروند با اپلشان کلاس بگذارند که هیچ هم کلاس ندارد. در کل بگویم میروید چند میلیون میدهید اپل میخرید ولی در حد پونصد شونصدتومن همان اندرویدها می ارزد! ولی فکر برتر میگوید یک عدد یازده دوصفر نوکیا بخرید که حداقل وقتی دیزی میخورید نخواهید دوساعت به دنبال گوشتکوب بگردید...
مریدمان همینجا بود که یا استاد یا استاد کنان جامه درید و به سمت بازارهای موبایل رفت تا یازده دوصفری بخرد تا در این ظهر جمعه صفا نماید!

 #энциклопэдист 
 

که خدا میخواهد...

چهارشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۸، ۰۸:۰۸ ق.ظ | فاطمه افشاری | ۰ نظر

دو قدم شعر بگو
و کمی نثر بلند
همه از دم عاشق...
نرم کن آن غزلت
بعد فریاد بزن:
زندگی هست، تو هستی، هستم!
خنده کن از ته دل
شاد
پرنور
پر از خوشحالی
صبح خوبیست...
چرا آن نشویم
که خدا میخواهد...
عاشق و پراحساس...
پر ِاز شعر و جنون
من تو را میخواهم
تو مرا...؟
حس من میگوید
خسته ای نالانی
صبح زیبایی هست
پس چرا آن نشویم،
که خدا میخواهد؟؟؟

 

شعر: فاطمه افشاری

استاد انتسیکلپدیست

چهارشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۰۴ ق.ظ | فاطمه افشاری | ۰ نظر

گوشی همراهمان را روشن نمودیم و با حجم بسیار بالای تماس های مشتاقان گفتگو با خودمان مواجه شدیم!
از یکی از این مشتاقان سینه چاک پرسیدیم خواهان چه نصیحتی بودی فرزندم؟
شیطنتش گل کرد و با شیطنتش عصبانیت ما را برانگیخت!
برآن شدیم مطلبی روانپزشکانه بگذاریم تا صفا کنید:

ما زمانی که خشمگین شویم از شدت رافت و خوبی و گل بودنمان میبخشیم برود پی کارش اما انسانهای عادی ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﺸﻢ ﺿﺮﺑﺎﻥ ﻗﻠﺐ، ﻓﺸﺎﺭ ﺧﻮﻥ ﺩﺭ ﻋﺮﻭﻕ، ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﺗﺴﺘﺴﺘﺮﻭﻥ ﻭ ﻓﻌﺎﻟﯿﺘﻬﺎﯼ ﻧﯿﻤﮑﺮﻩ ﭼﭗ مغرشان ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﮐﻮﺭﺗﯿﺰﻭﻝ ﺧﻮﻥ ﻫﻮﺭﻣﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﺩﺭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺍﺳﺖ ﮐﺎﻫﺶ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ. حالا اگر نفهمیدید چه گفتم مشکل شماست! اینترنت را اختراع کردم که بروید سرچ کنید دیگر!
اما این وسط به شما باید بگویم ﺗﺤﺮﯾﮏ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﻋﺼﺒﯽ ﮐﻪ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻓﻌﺎﻟﯿﺘﻬﺎﯼ ﻗﻠﺒﯽ ﻋﺮﻭﻗﯽ ﻭ ﻏﺪﺩ ﺩﺭﻭﻥ ﺗﺮﺍﻭﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ به جان همین پیشی سفیده ی دانشگاه اصفهان قسم. حتی بگذارید بگویم که ﺍﯾﻦ ﺭﻭﯾﺪﺍﺩ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻓﻌﺎﻟﯿﺘﻬﺎﯼ ﻣﻐﺰﯼ ﺑﻪ ﻭﯾﮋﻩ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺑﺨﺸﻬﺎﯼ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﻭ ﮔﯿﺠﮕﺎﻫﯽ ﺗﺎﺛﯿﺮﮔﺬﺍﺭ ﺍﺳﺖ آنقدر که نگو و نپرس.
اصلا میدانستید که ﺧﺸﻢ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻻﺕ ﺫهنیتان ﻭ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺳﺎﯾﮑﻮﺑﯿﻮﻟﻮﮊﯾﮑﯽ(این از آن اسم خوشگلا هست که وقتی خلقش میکردم خیلی خوشم آمد) ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺩﺭ ﺿﺮﺑﺎﻥ ﻗﻠﺐ، ﻓﺸﺎﺭ ﺧﻮﻥ، ﺗﺴﺘﺴﺘﺮﻭﻥ ﻭ ﮐﺎﻫﺶ ﺩﺭ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﮐﻮﺭﺗﯿﺰﻭﻝ ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﯾﺪﺍﺩ ﺍﺳﺖ یک وقت فکر نکنید عمه ی مرید ما را دیده اید و عاشق شده اید. ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻭﺟﻮﺩ ﺑﺎ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻓﻌﺎﻟﯿﺘﻬﺎﯼ ﻧﺎﻣﺘﻘﺎﺭﻥ ﺩﺭ ﺑﺨﺸﻬﺎﯼ ﭘﯿﺸﯿﻦ ﻣﻐﺰ ﻣﯽتوانید بفهمید ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎتتان ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ، ﺩﻭ ﻣﺪﻝ ﮐﺎﻣﻼ ﻣﺘﻨﺎﻗﺾ ﺷﮑﻞ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ .
ﻣﺪﻝ ﺍﻭﻝ، ﺟﺎﺫﺑﻪ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﭘﯿﺸﯿﻦ ﻭ ﭼﭗ ﻣﻐﺰ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻣﺜﺒﺖ ﺩﺭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﺨﺶ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻣﻨﻔﯽ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺍﺳﺖ در این حد عجق وجق.
ﻣﺪﻝ ﺩﻭﻡ ﯾﺎ ﻣﺴﯿﺮ ﺍﻧﮕﯿﺰﺷﯽ ﺑﯿﺎﻧﮕﺮ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﺳﺖ ﺑﺨﺶ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﻭ ﭼﭗ ﻣﻐﺰ ﺑﺎ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭﯼ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻐﺰ ﺑﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺟﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﻣﻦ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ حالا کله تان بوی قرمه سبزی اقدس خانم اینها را هم بدهد خر بیاور و باقالی نامرغوب بار کن. ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻣﺜﺒﺖ ﺍﺯ ﻗﺒﯿﻞ ﺷﺎﺩﯼ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺑﺎ ﻣﺤﺮﮐﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻣﻨﻔﯽ ﺍﺯ ﻗﺒﯿﻞ ﺗﺮﺱ ﯾﺎ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺑﺎ ﺟﺪﺍﯾﯽ ﻭ ﺩﻭﺭﯼ ﮔﺰﯾﺪﻥ
هعی....
باز هم بحث را برایتان بازتر میکنم برای امروزتان کافیست...

#энциклопэдист 

استاد انتسیکلپدیست

شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۸، ۰۹:۲۱ ب.ظ | فاطمه افشاری | ۰ نظر

امشب به شدت تب نمودیم و حال وخیمی داریم!
از آنجایی که میدانستم همه ی شما نگران احوالات عزیزترین استادتان هستید تصمیم گرفتم از تب برایتان بگویم تا بدانید استادتان در پزشکی استاد بوعلی و اقوام و هم حرفگانش بوده که مپرس!
اگر از آن دلواپسانی هستید که فکر میکنید تب چه هست اصلا باید بگویم که ﺗﺐ ﺍﺯ ﻋﻼﺋﻢ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﻣﺎﯼ ﺑﺪﻥ هر موجود ﺧﻮﻥﮔﺮمی ﺍﺯ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺁﻥ ﺑﯿﺶﺗﺮ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻧﻘﻄﻪ ﺛﺒﺖ ﺩﻣﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﻣﻐﺰ ‏که خارجکی ها به آن set-point ‏میگویند ﺟﺎﺑﺠﺎ ﻣﯽﺷﻮﺩ، به همین راحتی. حتی شاید شما ندانید که ﺗﺐ ﻧﺸﺎﻧﻪٔ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩٔ ﺑﺪﻥ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼﺯﺍ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﻧﯿﺰ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﻣﺎﯾﯽ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﺍﯾﻤﻨﯽ ﺑﺪﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻋﻔﻮﻧﺘﻬﺎﯼ ﺩﺍﺧﻠﯽ ﺗﻠﻘﯽ ﻣﯽﺷﻮﺩ به جان مادرش قسم. ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺩﺭ ﮔﺮﻣﺎﯼ ﺣﺎﺻﻞ ﺍﺯ ﺗﺐ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﯿﮑﺮﻭﺑﻬﺎ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﺭﺷﺪ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ باورتان میشود؟ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺤﺚ ﻭ ﺟﺪﻟﻬﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﯽﻓﺎﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﺐ ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺍﺳﺖ که آنها اصلا نمیفهمند وگرنه چنین نمیگفتند که! به دستور من به عنوان ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﭘﮋﻭﻫﺶ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩٔ ﺩﻣﺎﯼ ﺑﺪﻥ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۸۶۸ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﭘﮋﻭﻫﺸﮕﺮ ﺁﻥ، یکی از شاگردان سینه چاک ﺁﻟﻤﺎﻧﯽام ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﮐﺎﺭﻝ ﻭﻧﺪﺭﯾﺶ ﺑﻮﺩ.
این را دیگر باید بدانید که ﺩﺭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﯿﺎﻧﮕﯿﻦ ﺩﻣﺎﯼ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺑﺪﻥ ۳۷°C ﺍﺳﺖ، ﺩﻣﺎﯼ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﯾﺎ ﺑﯿﺶﺗﺮ ﺍﺯ ۳۸°C ‏( ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺖ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ‏) ﺗﺐ ﺑﻪﺷﻤﺎﺭ ﻣﯽﺁﯾﺪ حالا من چک نکردم که ببینم کدام درجه اش را گرفته ام ولی بعید میدانم تب عشق باشد... چون فکر عمه ی پولدار مریدمان را از سر به در کرده ایم!
اصلا شما میدانستید ﺗﺐ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ۴۰°C ﺗﻬﺪﯾﺪ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺎﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﯽﺷﻮﺩ؟ میپرسید چرا استاد جان؟ چون ﮐﻪ ﻋﻤﻠﮑﺮﺩ ﺁﻧﺰﯾﻤﻬﺎ ﻭ ﺳﺎﯾﺮ ﭘﺮﻭﺗﺌﯿﻨﻬﺎﯼ ﺑﺪﻥ ﺭﺍ ﺩﭼﺎﺭ ﺍﺧﺘﻼﻝ ﻣﯽﮐﻨﺪ به جان خودش قسم. ﺑﻪ ﺗﺐ ۳۷٫۵ °C ﺗﺎ ۳۷٫۹ °C ﺗﺐ ﺧﻔﯿﻒ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ که اصلا زشت است بگویید تب دارم، اگر این تب را گرفتید بروید خودتان را جمع کنید که آبروی هرچه تبدار است برده اید. در بیان زیبای من ‏ﺫﮐﺮ ﮔﺮﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﺐ ﺑﺎﻋﺚ ﺍﺧﺘﻼﻝ ﺩﺭ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺁﻧﺰﯾﻤﻬﺎﯼ ﺑﺪﻥ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺁﻧﺰﯾﻤﻬﺎ ﮐﺎﺗﺎﻟﯿﺰﻭﺭ ﯾﺎ ﮐﺎﺗﺎﻟﯿﺰﮔﺮﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ (حوصله ندارم بگویم اینها چی چی هستند ببروید سرچ کنید) ﮐﻪ ﺩﺭ ﻭﺍﮐﻨﺶﻫﺎﯼ ﺯﯾﺴﺘﯽ ﻣﻬﻢ ﺩﺭﻭﻥ ﺳﻠﻮﻝ (همان گوگولی خوشگل ها) ﻭ ﺩﺭ ﺑﺪﻥ ﻣﺆﺛﺮﻧﺪ. ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﺁﻧﺰﯾﻢﻫﺎ ﺩﺭ ﺩﻣﺎﯼ ﻣﻌﯿﻨﯽ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺩﻣﺎﯼ ﺑﺎﻻ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ، ﺗﺐ ﺑﺎﻻ ﺑﺎ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﯾﻦ ﺁﻧﺰﯾﻢﻫﺎ، ﺩﺭ ﻭﺍﮐﻨﺶﻫﺎﯼ ﺯﯾﺴﺘﯽ ﺑﺪﻥ ﺍﺧﺘﻼﻝ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻣﯽﮐﻨﺪ پس نروید بگویید خدا را شکر استادمان تب دارد بروید دعا کنید خوب بشوم که فردا یک عالمه کار فرهنگی بر سرم ریخته فرهنگ مملکت گیر وجود من است. بدانید و آگاه باشید که ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﻣﺎﯼ ﺑﺪﻥ ﺷﺨﺺ ﺑﻪ ۴۴٫۴ ﺗﺎ ۴۵٫۵ ﺑﺮﺳﺪ، ﻣﺮﮒ ﺍﻭ ﺣﺘﻤﯽ ﺍﺳﺖ. ولی گریه نکنید حالم چنان وخیم نیست... بروید دعایم کنید!

محبوب همیشگی شما، انتسیکلپدیست

#энциклопэдист
 

کاش می‌فهمیدی...

شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۸، ۰۲:۰۲ ق.ظ | فاطمه افشاری | ۰ نظر

خسته ام مثل درختی که همین نزدیکی
تبری بی احساس
پای پرواز دلش را به خدا قطع نکرد
خواست فریاد کند هستم من
چشم وحشی تبردار چرا درک نکرد؟
خسته ام مثل همان مادر پیر
که همان عاشق دلداده رهایش کرده!
کنج نسیانکده ی شهر که امیدی نیست...
خسته ام خسته تر از دولت تکرار دروغ!
خسته تر از نفس کوه دماوندم من
خسته کردی تو مرا بی احساس
هیچ میفهمی تو؟
هیچ میخوانی تو؟
دل من ملعبه ی اوج غرور تو نبود...
عشق را معنی کن
و همان فاصله اش با نفرت
کاش میفهمیدی...
کاش میفهمیدی...

استاد انتسیکلپدیست

جمعه, ۲۲ آذر ۱۳۹۸، ۰۹:۲۱ ب.ظ | فاطمه افشاری | ۰ نظر

همین چند لحظه پیش یکی از مریدانمان حال بی حوصله ی ما را دید (در پرانتز بگویم همان مریدی که به ماساج درمانی اش سفارشیدیم) گفت استاد دلتنگ کیستی؟
در همان لحظه از فرت تنهایی ناله ای برآوردیم و گفتیم عمه ات!
گفت: کی از استادی که اسمش را سخت تلفظ میکنیم بهتر؟ گفتیم ای مردک! تو اسم به این راحتی را نمیتوانی تلفظ کنی؟ حالا خوب بود فیثاغورس میشدیم که اصلا نتوانی بنویسی یا زیگورات چغا زنبیل میشدیدم که هنگ کنی؟ از آنجایی که رئوفیم دلمان سوخت و تلفظش را برایش گفتیم و گفتیم بخوان 
ent
siklo
pedist
مشکلش که حل شد از ذوق گفت کدام عمه ی ما را میخواهی که تو لایق عمه ی مایی!
شروع کرد از هنر عمه هایش تعریف کردن ولی به یک باره گفت: استاد فاصله سنی شما را چه کنم!
آخر بزرگوار! تو نمیدانی سن یک عدد است؟ چه اهمیتی دارد این فاصله؟ و تو واقعا نمیدانی این استادت از ملکه انگلستان هم بزرگتر است؟ تو مارا کوچک فرض کردی؟
خودت کوچکی فینگیل فینگیلستانی!
همینطور که شاکی بودیم قید آن عمه پولداره اش را زدیم و از چت رومش خارج شدیم، باشد که عبرت بگیرد!

#энциклопэдист

نه یاد می‌کنی مرا...

جمعه, ۲۲ آذر ۱۳۹۸، ۰۶:۱۸ ب.ظ | فاطمه افشاری | ۰ نظر

نه یاد می‌کنی مرا، نه بی‌قرار می‌شوی
دوباره می‌کُشی مرا، چو انتظار می‌شوی

ستاره می‌شوی سپس، دلم تو را تو را تو را
کمی بهار می‌شوی، دوباره یار می‌شوی

چگونه می‌شود به من تو هم کمی بها دهی
بها دهی کمی به من، تو یار غار می‌شوی

تو گر ازآن من شوی دلم تو را نمی‌دهد
به هیچ کس به جز خودم، تواحتکار می‌شوی

تو چون منی!؟ نه! بیشتر... تو عینمی ستاره‌ام
میان قلب من ببین ڪه استتار می‌شوی

سخن زیاد شد ز بس دلم تو را بهانه کرد
گلایه می‌کنم سپس تو سبزه‌زار میشوی

به باد می‌روی و من ز انتظار می‌روم
ز حال و باز بی‌خبر ز حال زار می‌شوی

چرا نمی‌شود به من تو هم کمی بها دهی
نه یاد می‌کنی مرا، نه بی قرار می‌شوی!

 

شعر: فاطمه افشاری

استاد انتسیکلپدیست

دوشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۸، ۰۹:۲۱ ب.ظ | فاطمه افشاری | ۰ نظر

امروز در تکاپوی علمی بودیم که بحثی روانشناسانه توجهمان را جلب کرد. نپرسید شما که همه چیز میدانید پس چطور شد تکاپوی علمی کردید! ما از تواضع بالایمان باز هم در جستجوی کشفیات جدیدیم!
بگذریم...
از معضلات بزرگ جامعه امروز دلتنگیست که خیلی وقتها ناشی از یک غرور کودکانه ایست که نمیرویم بگویم فلانی دلمان هوایت را کرده...
این دلتنگی با سرد شدن هوا بیشتر میشود، وجالب است که اگر دلتنگ باشی در هوای سرد بیشتر هم دوام می آوری چون دمای بدن بالاتر میرود... 
همین ادعای خودم را چند وقت پیش سپردم به چندتن از شاگردان باواسطه ام تست کردن خودشان کیفور شده بودند!
شاید اصلا بگویید استاد جان اصلا چه میشود که دلتنگ میشویم؟ دلتنگی نشانه عشق است؟ باید بگویم نه فرزندانم! چنین نیست!
شما مگر وقتی تشنه میشوید عاشق آب معدنی شصت هزارتومنی هایی شدید که مشکل آب کشور ما را حل کرده اند؟ خب معلوم است که نه! تشنه اید و نیاز فعلیتان آب است.... به آب هم که رسیدید موقتا مشکلتان حل میشود بعد دوباره تشنه میشوید! دلتنگی هم فرایندیست مشابه همین فقط کمی قرطی بازی تر است و با کلاس... مشکل عاطفیست!
مثلا یه بنده خدایی قیافه اش شبیه ابوبکربغدادیست و بودنش به شما حس زیبایی میداده... حالا در جمعی هستید همه چهره ها برگرفته از انتسیکلپدیست کبیر... خب معلوم است دلتنگ ابوبکر بغدادی میشوید که حس زیبایی به شما میداده! یا یکی به شما هر حسی که دلتان میخواهد میداده حالا دلتنگش شدید... دلتان برای هرکسی تنگ شد فکر نکنید عاشقش هستید و بعد در خیالتان بتی بسازید برای پرستش... واقعا فکر کردید همان آب معدنی "گرونا" گیرتان می آید؟ نه بابا! یه وقتهایی آب جوب بوده و حس تشنگی آب چشمه جلوه اش داده! من یک دنیا کار دارم... بروید درستان را بخوانید و بیش از این وقت بزرگواری چون مرا نگیرید!

#энциклопэдист 

احوالمان...

دوشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۸، ۰۸:۲۰ ب.ظ | فاطمه افشاری | ۰ نظر

ای شعر کوتهم خبر امتحان بگو
با اینکه ساده‌ای فقط احوالمان بگو

 

گفتی که «محرمان خلوت انسیم غم مخور»؟
با ما مگو که غمت چیست، داستان بگو

 

هر جا که رفتی و قلبت گشوده شد
از خواب‌های پریشانِ پلکمان بگو


له شد وجودمان از بس کنایه خورد
اما تو بگذر و از ایمانشان بگو


اصلا نگو! شاید درست نیست
باشد میانمان ک چنین و چنان بگو

 

شعر: فاطمه افشاری