احوالمان...
دوشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۸، ۰۸:۲۰ ب.ظ |
فاطمه افشاری |
۰ نظر
ای شعر کوتهم خبر امتحان بگو
با اینکه سادهای فقط احوالمان بگو
گفتی که «محرمان خلوت انسیم غم مخور»؟
با ما مگو که غمت چیست، داستان بگو
هر جا که رفتی و قلبت گشوده شد
از خوابهای پریشانِ پلکمان بگو
له شد وجودمان از بس کنایه خورد
اما تو بگذر و از ایمانشان بگو
اصلا نگو! شاید درست نیست
باشد میانمان ک چنین و چنان بگو
شعر: فاطمه افشاری
- ۹۸/۰۹/۱۱
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.