فاطمه افشاری

🧠 همواره برای کشف حقایق و چرایی زندگی به راهنمایی شما دوستان منتقدم نیازمندم...

فاطمه افشاری

🧠 همواره برای کشف حقایق و چرایی زندگی به راهنمایی شما دوستان منتقدم نیازمندم...

نوشته های کوتاه فاطمه افشاری

پیام های کوتاه
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۱ ثبت شده است

استاد انتسیکلپدیست و بهرام گور

چهارشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۵:۱۷ ب.ظ | فاطمه افشاری | ۰ نظر

دیروقتی بود با شما سخن نگفته بودیم که مریدکی چند بندی در رسای ما نگاشته بود دیدیم بد نیست جهت به تصویر کشیدن نقدپذیری غیر قابل وصف خودمان این چندبندی که بهرام گور نگاشته‌است را با شما به اشتراک بگذاریم، باشد که وسیله ای باشد برای پیشرفت شما بی‌نوایانِ همواره عاشق و شیفته‌ی استاد عزیزتان، استاد انتسیکلپدیست کبیر!

و چنین گفت بهرام گور: «اوستادی فاضل و چیره قلم همی یافتم انتسیکلپدیست نام و اندر فضائل او همین بس که مریدان و خدم و حشم بسیار دارد و همین که مریدی برای کسب کمالات به برش می شتابد، چند حالت برای او پیش آید؛ یا از فرطِ سنگینیِ نُکَتِ استاد، می هَنگد و کله اش گُر می گیرد و به دارِ فانی می هیچد، که این حادثه دراثر اصطکاک شدیدِ میان نرون های مغزیو چه بسا نخاعیکه لاجرم تامل بر کلام استاد ایجاد می کند_رخ می دهد، بدین صورت که نرون های فرد به همدیگر اتصالی کرده و درپی انفجاری مهیب، جان به جان و جهان آفرین تقدیم می دارد. که این را در ادبیات رایج علمی، سوزش از درون یا درون سوزی گویند.
و یا از ضیقِ گنجایش ذهنی برای ادراک کُنه کلام استاد، سر به بیابان و کویر گذاشته و در درازنای راه، خود به خود از اثرِ سوزِ گرما که طاقتِ شتر را هم می فرساید شعله ور می گردد (تحقیقات نشان داده مصاحبت با استاد نوعی کاتالیزور در بدن می ایجادَد که واکنش با اکسیژن را تسریع کرده و اندکی گرما کافی است تا فرد را به لقاءالله بپیونداند) این را نیز برون سوزی یا سوزش از برون گویند.

سناریوی دِگر این است که استاد لابه لای نُکَتِ سراسر اندرزِ خود، آباء و اجداد مریدان را چنان مورد شفقت قرار می دهد که سوژه مبتلا به برگ ریزیِ زودهنگام می گردد. به ویژه استاد نسبت به عمه مریدان دلمشغولیِ وافر دارد؛ چنان که اگر مریدی بخواهد عمه خود را از مهلکه نجات دهد، ناگزیر باید تمام دیگر اقوام خود را قربانی نماید.
خلاصه کنم که هر عمل استاد، به سان قطره ای قیر داغ است که بر تارک مریدان می چکد؛ می خواهد نکته ای اندرزگونه باشد، یا نهیبی سهمگین، و یا حتی فرود آمدن لنگه کفشی لابد از سرِ شفقت. نهایتا مریدان اند که برای نائل آمدن به درجات رفیع، بایستی با این سوزش، بسازند و بسوزند.

از قلم وی که هرچه گوییم، دست آخر یک چیزی بدهکار می شویم. قلمِ استاد که می لغزد، جز کلام نغز و پرمغز از آن نمی تراود. همین که آغاز به نگاشتن می کند، مریدانِ بالفعل و بالقوه را با چشمانی ورقلمبیده تا انتهای واپسین پاراگراف، کِشان کِشان می کِشاند و پس از کشیدن عنان قلم و کاشتن نقطه پایانی و نائل آمدن به اسطقس مفهومات، آنها را با کوله باری از دانش و البته انبانی از پرسش، درست سرِ خطِ در بیراهگی جَک می زند و تا عملیاتِ ایذایی و کذاییِ بعدی به امان خداوند وا می گذارد.»

ما سکوت می‌نماییم و قضاوت را بر عهده شما مریدان نکته‌سنجمان میگذاریم که خود می‌دانید ما چقدر به آزادی بیان معتقدیم...

 

#энциклопэдист